تعریف موجودیت سیاسی با دوقطبیها | دوقطبیسازها در جریان مذاکرات احتمالی مهار میشوند؟
رویداد۲۴| داوود حشمتی - حسین طائب مشاور فرمانده کل سپاه گفته: «نباید به سمت دوقطبی سازش ـ مذاکره برویم» او همچنین تاکید کرده است که «عملیات وعده صاق ۳ باید زمانی انجام شود که اثر راهبردی مناسب و حداکثر تاثیر را داشته باشد». هر دو جمله رئیس سابق سازمان اطلاعات سپاه بسیار مهم است.
سوال اول این است که چه کسانی دوقطبی سازش و مذاکره را ساخته و همچنان بر همان طبل میکوبند؟ جریانی که در دوره ابراهیم رئیسی به قدرت رسید و در تمام دوران حسن روحانی از مذاکره با عنوان «وادادگی» و «سازشکاری» یاد میکرد، همان جریانی است که گزینه آن در انتخابات اخیر سعید جلیلی بود. این تفکر بود که در تمام این سالها چنین دوقطبیهایی را کلید میزد. دو قطبیهایی مانند «انقلابی و ضدانقلابی»، «ولایی و ضدولایت فقیه» و دوقطبی «سازش و مقاومت».
جالب اینکه همین تفکر اخیرا با فشار بر سیستم حکمرانی خواهان انجام عملیات وعده صادق ۳ است. آنها حتی پا را فراتر گذاشته و ادعا مینند «اگر عملیات وعده صادق ۳ صورت نگیرد بلایی که بر سر ایران میآید از بلایی که بر سر سوریه و لبنان آمد بدتر خواهد بود».
نکته مهم تر، اما این است که این جریان با برساختن این دو قطبیها خودش را ذیل آن تعریف کرده و این موارد به عنوان عنصری از مولفههای هویتی خود بر میگزیند.
شکل دادن این دوقطبیها و زیست در سایه آنها، به این جریانهای سیاسی از یک سو انگیزه میدهد و از سوی دیگر آنها را «متصلب» میکند. از همین رو وقتی دوقطبیهایی مانند «انقلابی و تکنوکرات» ساخته شد و هویت قالیباف به عنوان یک تکنوکرات برای آنها تعریف شد، دیگر همکاری کردن و یا در یک مسیر قرار گرفتن با او میسر نیست.
همین روند را آنها با محمود احمدی نژاد نیز طی کردند. کسانی که دو قطبی «پایداری/ حلقه انحرافی» راه انداختند، هویت خود را در نفی جریان احمدی نژاد قرار دادند و بعدها نیز نتوانستند به او نزدیک شوند.
این جریان با بخشهای دیگر سیاسی ایران نیز با همین شیوه دوقطبی سازی رفتار کرده است. از جمله در نفی جریان اصلاحات، دولت سازندگی، دولت اعتدالی حسن روحانی و حتی دولت وفاق مسعود پزشکیان.
مبنای دوقطبی آنها این است که وضعیت را به گونهای تعریف میکند که نظرهای گوناگون را نفی و طرد کند. آنها همه چیز را در قابل دوقطبی حق و باطل جای داده و خودشان را نیز همواره در موضع «حق» دیده و دیگران را سراسر «باطل» میانگارند. در نهایت هر آنچه به آن وارد میشوند تبدیل میشود به دوقطبی حق و باطلی که همیشه هم حق با آنهاست و طرف مقابلشان یکسره باطل است.
به این ترتیب به نظر میرسد اظهارنظر فرمانده سابق اطلاعات سپاه با شناختی که از نزدیک با این جریان داشته به نوعی هشدار و زنگ خطر را نیز در مورد آنها به صدا در میآورد. گویی قرار است این جریانها برای احتمال مذاکرات در آینده نیز مهار شود. در صورتی که چنین وضعیتی وجود داشته باشد باید از آن استقبال کرد و دستکم با حفظ حق مطالبهگری و اظهار عقیده آنها به دیگران نیز اجازه داده شود در آنچه به صلاح ملک و ملت میدانند بیان کنند.